خاک نشین افلاک گرد

ز منزل کفر تا به دین یک قدم است
وز عالم شک تا یقین یک نفس است
این یک نفس عزیز را خوش میدار
کز حاصل عمر ما همین یک نفس است خیام
**********************************

خدا پرسید میخوری یا میبری؟ ومن گرسنه پاسخ دادم می خورم چه میدانستم آنکه پرسید شیطان بود، وآنچه خوردم سیب .. تنها چیزی که با خود بردم خاطرات زیبای بهشت بود...

آخرین نظرات
  • ۱۹ ارديبهشت ۰۱، ۰۸:۱۴ - صالح
    ممنون
  • ۱۵ مرداد ۹۴، ۰۱:۱۶ - سوین
    .......
نویسندگان

۷ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است


بسم الله الرحمن الرحیم


چه بگویم از این کویر انسان چه بگویم از غربت مهم ترین اتفاق هستی که همانا انسان است،  روزی سنگ های چند تنی را بر روی دوش کشیدیم و هرم ها با ملات خون ما بالا رفتند و ساخته شدند تا آیندگان شکوه استعمارگران جان وروح ما را بستایند و بی محل از روی خون ما رد شوند، از جنگ های صلیبی چه بگویم ،از کشتن من بخاطر دین های خود ساخته برای توجیه ستم بورژاها بر توده های مظلوم ، آری بازهم مشتی مرتجع خون مرا برای رسیدن اینبار نه برای ستایش ایندگان از خودشان که برای تقدیس خدایان خود ساخته نردبان وصل قرار دادند، از کشتارم و استعمارم در آفریقا بگویم؟ بخاطر رنگ تیره پوستم من و ده ها میلیون من را به بردگی گرفته و سرزمینم را غارت کردند، از آمریکایم بگویم که صدو نه میلیون من سرخ پوست را کشتند تا ارض موعود بنا کنند تا محل تجمیع تمام بورژواهای تاریخ را در کاخ کفر به انسانیت سفید بسازند،از جنگ های جهانی بگویم که مرا کشتند 150میلیون از مرا  ،بمب اتم بر سرم ریختند در ژاپن، در ایران گرسنگی  را تقدیرم کردند تا ده میلیونم بمیرد، از فلسطینم بگویم از رنجی که بر من میرودقصاصم می کنند بخاطر هولوکاست صنع دیگران، از من در  خاورمیانه مظلوم بگویم جانم را می گیرند به جرم شرک به دین دست ساخته شان و به پیامبرم توهین میکنند همان پیامبری که کاملترین نماد من است و این شکستن استقلال انسانی مرا آزادی می خوانند، خدایا کی میشود همنوعان پابرهنه من دست از توجیه ستم بور ژواها و حاکمان شب بردارند ، و با بهانه های انسان کش آنها نظیر آزادی و دین خودساخته را هم اوایی نکنند و توجیه نکنند کشتار مرا به جرم سر دادن اوای خلق ستمدیده و به جرم خواندن نغمه رهایی ...

  • امین ایرانی تبار

دیدگاه امام خامنه ای درباره  شهید دکتر شریعتی

شریعتی توانست نسل جوان را یکجا و دربست به طرف مذهب و ایمان مذهبی بکشاند. این کار را او به طبیعت خود می‌کرد، تصنعی در این کار نداشت، طبیعتاً اینطوری بود، او خودش یک چنین ایمانی داشت، او خودش یک چنین دید روشنی به اسلام داشت و به همین دلیل بود که آنچه از او میتراوید این فکر و این منش را ترویج می‌کرد.بعد از بلوغ شریعتی در عرصه روشنفکری و بر منبر روشنفکری اسلامی بسیار بودند کسانی که معلمان شریعتی بودند، اما کشف نشده بودند، ولی کشف شدند، شریعتی به خود من بارها می‌گفت که من مرید مطهری هستم، مطهری را استاد خودش می‌دانست و ستایشی که او از مطهری می‌کرد، ستایش یک آشنا به شخصیت عظیم و پیچیده و پرقوام مطهری بود، اما مطهری در سایه و یا در پرتو حسن‌ظن و اقبالی که جوان روشن‌بین روشنفکر و نسل تحصیل کرده به اسلام پیدا کرده بود شناخته شد. قبلاً مطهری را همکارها و همدرسها و شاگردهایش فقط می‌شناختند، طلوع مطهری در آفاقی شد که آن افاق را از لحاظ جو کلی، کوششهای شریعتی به وجود آورده بود و یا در آن سهم بسیار بزرگی داشت. البته ارج و ارزش فیلسوف متفکر پرمغزی مثل مطهری در جای خود روشن و واضح است. دیدگاه حضرت ایت الله خامنه ای (مد ظله)

**************************
ای شمع زیبا !

از گفته های شهید دکتر مصطفی چمران در هنگام تشییع پیکر دکتر شریعتی:

ای علی تو جامعه ایران را به لرزه درآوردی،تو تشیع حقیقی را به مردم معرفی نمودی ، تو لذت شهادت را به شیعیان حسین(ع) چشاندی، تو مجسمه جمود و تعصب و سکوت را شکستی،تو خداوندان زر و زور و تزویر را رسوا کردی.

تو ای شمع زیبای من چه خوب سوختی و چه زیبا نور تاباندی و چه باشکوه هستی خود را در قربانگاه عشق فدای حق کردی.

«دکتر مصطفی چمران»

***************
ای مسافر غریب در دیار خویشتن

با تو اشنا شدم با تو در همین مسیر

از کویر سوت و کور تا مرا صدا زدی

دیدمت ولی چه دور دیدمت ولی چه دیر


انسان یک ذات ثابت نیست، تعریف منطقی او بی منطق است،‌
او یک بودن نیست یک شدن است یعنی حرکت و تغییر همیشگی
که همواره در آفریده شدن است.
دکتر علی شریعتی

ای کشور غیب وسوسه ی تو مرا بر روی این زمین آرام نمی گذارد .( شریعتی )

استحمار، گاه تو را به زشتیها وانحرافها دعوت نمیکند ، تو را به زیباییها و حقایق دعوت میکند تا این که تو را از آن حقیقتی که اگر به آن آن بیندیشی خطر ناک و بیدار کننده است ، غافل کند.

ای خدای بزرگ ، تو چه باشی وچه نباشی ،من اکنون سخت به تو نیازمندم .تنها به این نیازمندم که تو باشی . اسلام شناسی/72

تا سحر ای شمع بر بالین من
امشب از بهر خدا بیدار باش
سایه ی غم ناگهان بر دل نشست
رحم کن امشب مرا غمخوار باش

آه ای یاران بفریادم رسید
ورنه مرگ امشب بفریادم رسد
ترسم آن شیرینتر از جانم ز راه
چون به دام مرگ افتادم رسد

گریه و فریاد بس کن شمع من!
بر دل ریشم نمک دیگر مپاش
قصه’ بیتابی دل پیش من
بیش از این دیگر مگو خاموش باش

همدم من مونس من شمع من
جز توام در این جهان غمخوار کو
ون دراین صحرای وحشتزای مرگ
وای بر من وای برمن یار کو؟

وندرین زندان امشب شمع من

دست خواهم شستن از این زندگی
تا که فردا هچو شیران بشکنند
ملتم زنجیرهای بندگی

شریعتی انسانی عالم و عارف و فهیم و فرزانه ، خطیب و متفکر و اندیشمندی متعهد ، مورخی قهار و با ایمان با جهان بینی و ایدوئولوژی مبتنی بر توحید و یکتا پرستی . روشن فکری که به خوبی احساس میکرد درد و دوست می داشت دردمندی را ، او درد انسان داشت و رنج رنجاندن .او فریاد گر یزرگ آزادی ، مدافع راستین دینداری ، متدین و متعهد ، متعهدی استوار ، استادی معظم ، نویسنده ای مکرم ، عالمی علیم ، علیمی حکیم با افق دید وسیع ، ریز بین و تیز هوش .

  • امین ایرانی تبار




دنگ..،دنگ..
ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ.
زهر این فکر که این دم گذر است
می شود نقش به دیوار رگ هستی من...
لحظه ها می گذرد
آنچه بگذشت ، نمی آید باز
قصه ای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز.
..
  • امین ایرانی تبار

.

بسم الله الرحمن الرحیم

چقدر از وسعت دلها فاصله گرفته ایم... چقدر تمام این شهر را با گامهای غربت پیموده ایم ... چرا تنها همراه این روزهای ما دلتنگی است؟... آه که این روز ها شهر چقدر بی در و پیکر شده است...چرا لشکربیگانگان از دل ،اینقدر  راحت شهر را به تسخیر خود درآورده اند... این روزها تازیانه ناکسان چه بسیار زخم های بر تن من و کسانم وارده ساخته است ... کجایی میراث اشک های علی در چاه...احتمالا بدانی و شاید ندانند چقدر دلتنگ تو ام ... ای دلیل دلتنگی یحیی در تشت طلا ...ای زمزمه لبهای حسین در هنگامه اصابت چوب خیزران ... ای تنها قوت زینب از کربلا تا شام ...مگر زهرا زنده می ماند در آن نود روز بعد از پدر بدون یاد تو ...ای تنها دلیل آرامش علی و زهرا در شب ماتم زده و آتش گرفته کوچه بنی هاشم...ای خواب و بیداری حسن درهنگامه سوختن در تب ناشی از زهر جفا... ای آرامبخش درد دستهای قطع شده عباس ، ای که یادت میشکست تاریکی زندان هارون رادرپیش چشم موسی، بیا و باران اسیدی در حال بارش بر شهر مارا بهمراه ابرهای سوغاتی ذهن و دل در رهن شیطان ادمیان را کنار زن و رنگین کمان ونور آفتاب به ما شبه ادمیان هدیه بخش تا باز بتوانیم همچون پدرمان ادم باشیم و علامه خلقت...بیا و همچون باران بهاری ببار بر روان کویری ام و ببخش سبزی آدمیت بر جان تشنه این کویر... گویند برای ذی القرنین شدنت در زمان برای بیدار شدن از خواب چند هزار ساله مان باید کهف خواند تا بیایی ووالنهار اذا تجلی  باشی در غار شب زده انسان پس جانسوز تر و دل سوخته تر از همیشه میگویم

الهم اعجل لولیک الفرج

  • امین ایرانی تبار

بسم الله الرحمن الرحیم

دیروز با کسی مشغول مباحثه بودم مدام می گفت خدا نیست ومن خدا پرست بی دلیل سحر زده کلامش بودم وتا خانه همش تکرار می کردم مکرر که نیست خدا و کوک بود کییفم از این کشف نابخردانه و میان تهی ام و از کنار مسجدمحل که رد شدم ایستادم یک دل سیردر دل  به اینها که به مسجد میرفتند تا شعله عشق مشتعل کنند بر وجودشان ،می خندیدم...

که چه بیهوده پیشه اند اینان،غافل از اینکه پیشه ام   بیهودگی درون تهی از دلیل خودم را با هیچ معامله کرده است ،به خانه رسیدم در را که بستم آمدم با خوشحالی فریاد بزنم که خدا نیست، که به یک باره دیدن منظره ای ممرا مبهوت و حیرت زده خود کرد وکاخ پوچ مستدلات بی خداییم بر فرق سرم آوار شد ، آیا باور کنم خدایان خود به دیدن من به منزلم آمده اند ،یکی از خدایان با زنان همسایه رشته های آش نذری را به درون دیگ میریخت،

ودیگرخدا وضو می گرفت تا نماز عشق بخواند تا بیش از پیش خود را از صف زمینی ها جدا کند، صدای مردانه اش من حیرت زده را به سرک کشیدن دوباره به خودم به خود آورد، پسرم نماز اول وقتت را خوانده ای؟ و من مبهوت وغرق حیرت از این ملاقات عظیم با خدا با سر تکان دادم که نه،هنگامی وضو گرفتم با قطره های از آب سرچشمه زلال هستی وجودم دیگر در عدم نبودم ،به نماز که ایستادم متوجه شده بودم نه پدرم و نه مادرم خداوند یکتا نیستند ،نه ،آنها خداوندگاران خاکی من هستند  ومن کنار پدر ایستاده نماز شکر میخواندم که سالهاست با خداوند در زیر یک سقف زیسته ام و حالا میخندم اما اینبار به حماقت گذشته ام که قرن ها از خدا برای بودنش دلیل میخواستم درحالی که او از ابتدای من تا کنون با من هم خانه بوده است...

  • امین ایرانی تبار

بسم الله الرحمن الرحیم


یک امشب را میخواهم حرمت نگه دار کهکشانها باشم ،امشب تا سحر دیگر ستاره را با پچ پچ های بی ثمر پر از استدلال های فاقد سند در پس فاصله سالهای نوری چه میلیاردها چه میلیون ها نخواهم خواند ،بلکه با سکوتم و کمی جابه جایی کلاهم در هنگام چرخش گردنم به سمت آسمان تقدیسشان می کنم و کمی همراهی تا قانع شوند که آفتاب باشند نه سوسوهای بی فایده مشتی ستاره آبی وکدر در پس زمینه سیاه شب ....

  • امین ایرانی تبار



بسم الله الرحمن الرحیم



این روزها بازهم شاهد تکرار سیر اتهامات به شهید بهشتی هستیم گویا تاریخ به خود متعهد است تا ابد خود را تکرار کند،گویی تاریخ به خود قول داده است که چرخه ریختن خون وآبروی مومنان به خداوندی که معتقد به انسان است را که میخواهند این ایمان خود وآن اعتقاد خداوند را جار بزنند ادامه دهد،باز هم یک حمال دین و یک عمله ارتجاع شهید بهشتی را هدف آماج تیر های کینه جریان ارتجاعی که جز حود هیچ کس را مومن به خدا نمی داند همان جریانی که اگر کسی مکررات آنها را کم تاثیر دید و خود سعی کرد حرف حق رسولان الهی را از نو بیافریند کافرش می پندارند،این روزها یک ذهن بسته به شهید بهشتی ذهنیتی حق برای تمام تاریخ تهمت لیبرال بودن زده است شاید فقط به این دلیل که شهید بهشتی سحر کلام مارکسیست ها را با نور کلام از کلام نورحق مطلق برگرفته خویش باطل می کرد ،اما این ذهن بسته نمی خواهد بدانند جوانان این دوران که شهید بهشتی همانقدرکه بطلان مارکسیسم را اثبات می کرد ،با عمله های فاشیسم سرمایه گرایی یا همان لیبرال های وطنی هم مقابله میکرد تا جایی که همان ها سیر تهمت ها را به این شهید بزرگوار روانه می کردند ،در حدی که پیر منادی عشق در دوران مدرن یعنی امام به عرش سفر کرده امت (ره) می فرمود من   بیشتر از شهادت ایشان نارحت این همه مظلوم زیستن ایشان بودم، اما چرا این همه دشمنی با این شهید مظلوم که حتی بعد از شهادت ایشان ادامه دارد. بدیهی است شخصیت این مظلوم به گونه ای بود که از متعصب ترین اشخاص نسبت به دین تا نواندیشان دینی را گرد شمع وجود خویش پروانه وار جذب می کرد ، از روابط نزدیک ایشان با معلم شهید دکتر علی شریعتی که برخلاف برخی انصاف را در قبال مرحوم  دکتر رعایت می کرد و معتقد بود علیرغم وارد بودن نقد ها به مرحوم دکتر که هیچ انسانی خالی از خطا نیست معتقد بود خدمات مرحوم دکتر شریعتی به قدری  بیشتر از اشتباهات ایشان است که غیر قابل مقایسه با اشتباهات ایشان است. پس از همین روست که شیطان تصمیم گرفته حتی سی سال بعد از شهادت ایشان هم رها نکند ایشان را و به عمله خود دستور حمله به این شهید بزرگوار را مید هد زیرا شهید بهشتی ترجمان تهی از نقص نو اندیشی دینی بود که آغاز گر آن مرحوم دکتر علی شریعتی (ره) بوده است هرچند ایشان هم (یعنی شهید بهشتی) ازطرف عمده جریان متعصب به اومانیسم یا از طرف پیروان ادیان خود ساخته سیر تهمت ها را پذیرا شد، مارکسیست ها به ایشان تهمت ارتجاع و تحجر میزدند ، ومزدور های بی جیره مواجب فاشیسم سرمایه گرایی برای رفع اتهام از خود با همکاری مشتی حمال تعصب و ارتجاع دینی به شهید بهشتی تهمت لیبرال بودن میزده و میزنند.


اما آنچه که مهم است ومشخص است که شیطان را به فغان واداشته  است سیر نو اندیشی دینی است و لزوم نوسازی برخی درونیات دینی است که شیاطین جن وانس خود را ملزم به مقابله با این سیر نواندیشی میدانند وهرگاه موفقیتی میخواهد جبهه حق را در بر بگیرد شتابان خود را به وسط معرکه می افکنند تا شکست را با طعم صلح بین حق طلبان و طاغوت نسبان به انسانیت بخورانند .

یا علی

  • امین ایرانی تبار